نتایج امتحانات نهایی پایه دوازدهم به‌زودی اعلام می‌شود | برگزاری امتحانات جبرانی در شهریور ۱۴۰۴ تشکیل کارگروه ویژه برای مدیریت چالش‌های آموزشی ناشی از جنگ ۱۲ روزه اهدای عضو بیمار مرگ مغزی در مشهد به ۳ بیمار زندگی دوباره بخشید (۸ تیر ۱۴۰۴) برخورد با تعطیلی بدون مجوز داروخانه‌ها در جنگ ۱۲ روزه ضرورت اقدامات اورژانسی در مواقع گرمازدگی رئیس شورای شهر تهران: شهروندانی که منازل آن‌ها تخریب شده موقتا اسکان داده شدند تاریخ جدید برگزاری آزمون‌های ورودی مدارس سمپاد و نمونه‌دولتی ۱۴۰۴ اعلام شد بمباران شیمیایی سردشت، آغاز ناجوانمردانه ذبح انسانیت در جنگ آخرین مهلت ثبت‌نام و تغییرات بیمه تکمیلی بازنشستگان کشوری اعلام شد حقوق بازنشستگان صندوق لشکری بانک سپه کامل واریز شد (۸ تیرماه ۱۴۰۴) ثبت‌نام کتب درسی پایه‌های ورودی آغاز شد (۸ تیر ۱۴۰۴) احیای هویت تاریخی مشهد با واسطه‌گری مکتب بافت اطلاعیه تأمین‌ اجتماعی درخصوص لزوم ثبت تعهدنامه فرزندان و نوادگان دختر بازمانده تا دهم تیرماه ۱۴۰۴ طرح ترافیک در پایتخت از فردا (دوشنبه، ۹ تیرماه ۱۴۰۴) اجرا می‌شود کلاهبرداری با آگهی‌های تکمیل یا خرید سابقه بیمه‌ تأمین‌اجتماعی پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی امروز (یکشنبه، ۸ تیر ۱۴۰۴) | از فردا هوا گرم می‌شود آسیب مرمت‌های غیرحرفه‌ای به پل ساسانی ازسرگیری پرواز‌های ترکیه به ایران از فردا (دوشنبه، ۹ تیر ۱۴۰۴) بیانیه اساتید دانشگاه آزاد اسلامی خراسان رضوی در محکومیت جنایات رژیم صهیونیستی تولد نوزاد ۶ کیلویی در مشهد (۸ تیر ۱۴۰۴) + فیلم چرا عینک آفتابی ارزان برای کودکان خوب نیست؟ تهیه فهرست قرمز آثار تاریخی در ایران ضروری است راه‌اندازی بزرگ‌ترین تصفیه‌خانه پساب صنعتی در جنوب کشور تکذیب شایعه بسته بودن مرز‌های هوایی کشور مهار آتش‌سوزی منطقه «بان‌سر» مهران پس از ۱۲ ساعت «زرشک» گنجینه‌ای سرخ با خواص شگفت‌انگیز سخنگوی قوه‌قضائیه: در حمله اسرائیل به زندان اوین، ۷۱ نفر شهید شدند انجام ۱۴۳ مورد بازرسی از مراکز طب سنتی و مکمل | ۶ مرکز غیرمجاز در مشهد پلمب شد اجرای طرح آمایش امید با هدف تحقق موضوع جوانی و افزایش جمعیت در خراسان رضوی
سرخط خبرها

اعترافات عجیب قاتل برنجی | قساوتی که ریشه در کودکی دارد

  • کد خبر: ۳۰۷۹۶۶
  • ۱۰ دی ۱۴۰۳ - ۰۹:۰۱
اعترافات عجیب قاتل برنجی | قساوتی که ریشه در کودکی دارد
مرد ۳۱ ساله‌ای که به دلیل قتل‌های سریالی تحت تعقیب کارآگاهان پلیس آگاهی مشهد قرار گرفت و دستگیر شد، از راز جنایاتش پرده برداشت.

به گزارش شهرآرانیوز، مرد ۳۱ ساله‌ای که به دلیل قتل‌های سریالی تحت تعقیب کارآگاهان پلیس آگاهی مشهد قرار گرفت و با دستور‌های ویژه قاضی وحید خاکشور در یکی از روستا‌های تربت حیدریه دستگیر شد، نه تنها تاکنون به قتلشش نفر از نزدیکانش اعتراف کرده است، بلکه ادعا می‌کند فهرستی از طعمه‌های دیگر را هم در نوبت «مرگ» داشت که یکی از آنان هم به طرز معجزه آسایی نجات یافت.

تحقیقات از این متهم خطرناک که لقب «قاتل برنجی» گرفت (چرا که قتل‌های وحشتناک خود را با قرص برنج انجام می‌داد) زیر نظر مستقیم سرهنگ ولی نجفی، رئیس دایره قتل عمدآگاهی، همچنان ادامه دارد.

آنچه می‌خوانید گفت‌و‌گو با عامل قتل‌های برنجی درباره سرگذشت وی و ماجرای قتل‌های سریالی است.

خودت را معرفی می‌کنی؟

مهران هستم تا مقطع فوق دیپلم در رشته زبان و ادبیات فارسی درس خواندم و ۳۱ سال دارم.

فرزند طلاقی؟

بله! نوزادی شش ماهه بودم که مادرم طلاق گرفت و من راهی پرورشگاه شدم. مادرم زن دوم پدرم بود که با هم نساختند! من هم تا شش سالگی در پرورشگاه بودم که پدرم به دنبالم آمد و مرا تحویل گرفت. ابتدا به مدت یک سال نزد مادرم رفتم ولی بعد نزد نامادری بزرگ شدم، چراکه مادرم دیگر مرا قبول نکرد ولی نامادری‌ام مرا با قاشق داغ می‌کرد و کتکم می‌زد. تابستان‌ها هم مرا به منزل مادربزرگم می‌فرستادند؛ اما آن جا هم از رفتار‌های زشت و شرم آور عمویم عذاب می‌کشیدم تا این که از ۱۵ سالگی شاگرد قنادی شدم و ۲ سال بعد هم برای خودم خانه مجردی گرفتم.

در چند سالگی ازدواج کردی؟

بیشتر از ۱۸ سال داشتم که روزی در پارک مادر قاسم آباد با دختر ۱۶ ساله‌ای آشنا شدم و بعد از مدت خیلی کوتاهی به خواستگاری‌اش رفتم، اما شش ماه از آغاز نامزدی نگذشته بود که او را با قرص برنج کشتم و او اولین قتل من بود!

چرا و به چه انگیزه‌ای او را کشتی؟

خودم هم نمی‌دانم چه شد! شنیده بودم قرص برنج خیلی سریع انسان را می‌کشد، اما فکر نمی‌کردم او بمیرد! نه این که قصد امتحان داشته باشم در واقع اصلا نفهمیدم چه شد!

ماجرای فرارت از خانه چه بود؟

آن ماجرا مربوط به سال ۱۳۸۵ بود. قبل از آن که به مدت ۲ سال ترک تحصیل کنم به خاطر مشکلاتی که با نامادری‌ام داشتم یک روز پنج میلیون تومان پول از خانه برداشتم و به تهران رفتم، ولی زمانی که به دنبال سوئیت اجاره‌ای در خیابان مولوی تهران می‌گشتم، چند نفر روی سرم ریختند و نیمی از پول‌ها را سرقت کردند. به همین خاطر از همان جا به پایانه مسافری رفتم که دیدم شاگرد اتوبوس فریاد می‌زند «گرگان-گرگان» من هم بی هدف سوار شدم و برای اولین بار به گرگان رفتم. در همین زمان پدرم، تصویرم را در روزنامه منتشر کرده بود که بعد از ۵۲ روز با یکی از دوستانم از طریق سیم کارت ایرانسل تماس گرفتم و ساعاتی بعد هم پدرم را بالای سرم دیدم! او مرا به مشهد بازگرداند ولی پدرم را متقاعد کردم که نمی‌توانم با نامادری‌ام زندگی کنم!

بعد از قتل همسرت ناراحت نبودی؟

چرا من فقط به خاطر همسر اولم ناراحت بودم و بعد از این ماجرا هم سه بار خودکشی کردم که باز هم از مرگ نجات یافتم ولی برای بقیه قتل‌ها هیچ عذاب وجدانی ندارم. احساس پشیمانی هم نمی‌کنم! ۲ بار در بیمارستان مهرگان بستری شدم و یک بار هم به خاطر خودکشی با قرص مرا به بیمارستان امام رضا (ع) بردند. همه این‌ها در فاصله کوتاهی رخ داد. یک بار الکی قرص اعصاب خوردم، یک بار در کوچه تاریک قاسم آباد رگ دستم را زدم که بچه‌های محل دیدند و با اورژانس تماس گرفتند، اما یک بار که بعد از مرگ همسرم قرص برنج خوردم تا دم مرگ رفتم ولی پزشکان گلویم را خیلی زود سوراخ کردند که آثار آن هنوز باقی است.

چرا از این همه آدم کشی پشیمان نیستی؟

از خانواده‌های آشفته و نابسامان متنفرم! خودم در خانواده آشفته بزرگ شدم. بچه طلاق بودم، وقتی زندگی‌های متلاشی شده و به هم ریخته را می‌دیدم حالم بد می‌شد. دوران کودکی از مقابل چشمانم عبور می‌کرد! گذشته‌ام را در تکرار طلاق می‌دیدم و نمی‌توانستم آن را هضم کنم که پدری خانواده اش را رها کند.

قصد کشتن چند نفر دیگر را داشتی که دستگیر شدی؟

نامادری و عمویم را هم می‌کشتم. در عراق هم ۲۲ نفر بنگلادشی بودند که مرا کتک زده بودند. به همین خاطر آن‌ها هم در فهرست مرگ قرار داشتندف ولی وقتی به ایران آمدم دیگر دستگیر شدم.

چرا در عراق قصد قتل داشتی؟

چون من در عراق کار می‌کردم و مدام بین عراق و ایران در رفت وآمد بودم. در عراق آرامش بیشتری داشتم.

مواد مخدر هم مصرف می‌کنی؟

تا به حال تریاک و شیشه مصرف می‌کردم، اما این اواخر به مصرف قرص و شربت متادون روی آوردم. اولین بار هم ۱۴ سال داشتم که عمویم به منزلمان در فلاحی قاسم آباد آمد و مرا تشویق کرد تا چند دود بکشم! چون خودش معتاد بود. بعد از آن هم خودم تریاک خریدم ولی شیشه را از سال ۹۹ شروع کردم.

با همسر دومت کجا آشنا شدی؟

در کل زندگی‌ام سه تا دوست دختر داشتم که یک بار بدجوری شکست عشقی خوردم. حدود سال ۹۲ بود که با دختری در فضای مجازی چت روم آشنا شدم. آن زمان به خاطر خودکشی در گلویم لوله گذاشته بودند و نمی‌توانستم حرف بزنم. چون ۱۰ بار عمل جراحی کردم و گردنم گوشت اضافی داشت، ولی به خاطر اختلاف طبقاتی پدرش مخالفت کرد. آن زمان در بندر عباس کار می‌کردم که مادرش متوجه ارتباط ما شد و گوشی را از دخترش گرفت. حدود ۲ سال ارتباط ما قطع شد و در حالی که او را فراموش کرده بودم ناگهان یک روز پیام داد و دوباره روابط ما شروع شد. با این حال، آن دختر در یکی از رشته‌های زیر مجموعه پزشکی قبول شد و مرا رها کرد. بعد هم در سال ۱۴۰۰ با همسر دومم (مقتول) در منطقه سجادیه آشنا شدم که با یکی از دوستانش به آن محل آمده بود. ۲ سال بعد هم او را کشتم، البته قبل از او مادر زن و خواهر زنم را با قرص برنج کشته بودم.

از قتل پدر و برادر ناتنی خودت هم ناراحت نشدی؟

نه! چون خیلی سختی کشیدم! اصلا پشیمان نیستم!

ریشه این قساوت و جنایت‌ها را در چه می‌دانی؟

طلاق! چون هیچ چیز سر جای خودش نبود. از همان کودکی احساس نفرت در وجودم ریشه دواند، نه مادری! نه پدری! خانواده به هم ریخته! فقط «طلاق» اصل ماجرا بود.

اگر زمان به گذشته برگردد چه اشتباهی را جبران می‌کنی؟

فقط با خانواده‌ای ازدواج می‌کردم که پدر و مادر با هم بالای سرشان باشد! همسرم مانند خودم بچه طلاق نباشد! این‌ها همه ریشه در ازدواج اشتباه دارد. البته عشق و عاشقی‌های خیابانی هم نقش مهمی در اشتباهات زندگی من داشت. باید مسیر درست را می‌رفتم که به این جا نمی‌رسید!

برای دیگر جوانان چه توصیه‌ای داری؟

من که خودم در خانواده آشفته بزرگ شدم چه توصیه‌ای می‌توانم برای دیگران داشته باشم! فقط فریاد می‌زنم پدر و مادر‌ها طلاق نگیرید! تا حد امکان تلاش کنید تا زندگی مشترک از هم نپاشد!

مهم‌ترین اشتباه زندگی ات را در چه می‌دانی؟

وقتی یک نفر را نداری که دست نوازش به سرت بکشد، وقتی کمبود محبت در وجودت فریاد می‌زند، آن گاه برای فرار از این شرایط به خانه مجردی و عشق‌های خیابانی روی می‌آوری که فرجامی جز این بد بختی‌ها و فلاکت‌ها نخواهد داشت! البته باید اشتباه پدر و مادر خودت را هم به خاطر ازدواج اشتباه و طلاق به این ماجرا اضافه کنی!

مشروب هم می‌خوری؟

مصرف مشروبات را از زمانی شروع کردم که با همسر دومم آشنا شدم! قبل از آن مقید بودم. حتی به مهمانی هم نمی‌رفتم حالا هم که آخر خط هستم دیگر چه بگویم. فقط منتظرم تا اعدامم کنند!

منبع: رکنا

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->